حق تکلم
یه روز مسوول فروش، منشی دفتر، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف سرویس قدم می زدندیهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشهجن میگه: من برای هر کدوم از شما یک...
View Articleاز فرصت هایتان استفاده کنین
یک خانم 45 ساله که یک حملهء قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود .در اتاق جراحی که کم مونده بود مرگ را تجربه کند خدا رو دید و پرسیدآیا وقت من تمام است؟ خدا گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می...
View ArticleArticle 4
بنده ای خدارا گفت:اگرسرنوشت مرا تو نوشته ای پس چرا دعا کنم...؟ خدا گفت : شاید نوشته باشم هرچه دعا کند .
View Articleداستان خواندنی و زیبا
مردی اسب اصیل وبسیار زیبایی داشت که توجه هر بینندهای را به خود جلب میکرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند.باديهنشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.حتی حاضر...
View Articleپیوند مغز
بالاخره دكتر وارد شد ، با نگاهي خسته ، ناراحت و جدي . دكتر در حالي كه قيافه نگراني به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم كه بايد حامل خبر بدي براتون باشم , تنها اميدي كه در حال حاضر براي عزيزتون باقي مونده،...
View Articleباورها واعتقادات
مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت.چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت، چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی خواند.او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ های خود...
View Articleجملات به یاد ماندنی
از لباس کهنه ات خجالت نکشاز افکار کهنه ات شرمنده باش . . .(انیشتین)************************هنگامی که کسی آگاهانه تو را نمی فهمدخودت را برای توجیه خسته نکن . . .*************************مرگت درست از...
View Articleيك فنجون خندهـ
تو ایران مدرک "حاج"از "دکترا"هم معتبر تره :)) ****بازیهای پارا المپیک رو از کانال عربی...
View Articleحتما خيري در كاره ...
یه پادشاهی یه رفیقی داشت همیشه این دوتا باهم بودن. هر اتفاق خوب یابدی می افتاد این رفیقه میگفت که حتما خیری درش هست. یه روز اینا با هممیرن شکار. طی یه اتفاق انگشت دست پادشاه قطع میشه.خیلی داغون بود که...
View Articleصدای پای اب
اهل کاشانم روزگارم بد نیستتکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن ذوقیمادری دارم بهتراز برگ درخت
View Article
More Pages to Explore .....